تب لعنتي
ارشامم عزيزم دلم واسه شيطونيات تنگ شده نفس مامان الهي فدات شم كه انقد بيحالي همش ميخواي بغل باشي هيچي به جز اب نميخوري پري شب يهو لرز كردي بعدم تب بالا واسه اولين بار اين طوري ميديدمت صبح ديروز برد يمت دكتر گفت ١از گوشات چرك كرده پنيسيلين داد همه اينا يه طرف دارو نخورد نت از همه بدتر به هيچ روشي نميخوري اصلا مجبور ميشيم به زور بهت دارو بديم زير چشات گود افتاده شكمت صاف صاف شده بدتر از اون دندوناي كرسيت كه ١ماه پيش درد داشتو باد كرده بود اونم ٢روز قبل مريضيت باد كرده اذيتت ميكنه همه چي قاطي شده جرات نميكنم وزنت كنم ميدونم كلي كم كردي اي خدا من طاقت ندارم تو كه مريض ميشي منو بابات هم مثل تو مريض ميشيمو بي اشتها اي خدا ارشامو ميسپارم به خودت اي...
نویسنده :
Maman haniyeh
14:44